زخم ابروي ني ني
حدودا يك هفته به عيد مونده دعوت عمه محبوب بوديم به صرف كله پاچه خونه مامان زهرا حدوداي ساعت ١ بود كه با ني ني راه افتاديم رفتم اونجا مشغول پهن كردن سفره بوديم ني ني هم رو مبلا ورجه ورجه ميكرد و هي خودشو برا عمه اش لوس ميكرد من رفتم تو آشپزخونه قاشقارو بيارم كه ني ني از رو مبل پشت اپن سرك كشيد و گفت مامان به به بده عمه اش از اين حرفش به وجد اومد و رفت به طرفش كه بغلش كنه كه يكدفعه من صداي بلندي شنيدم و وقتي برگشتم فقط چهره عمه محبوب رو ديدم كه خشكش زده بود دويدم طرف ني ني و بغلش كردم از ابروش خون مي اومد بالاي ابروش پاره شده بود از برخوردي كه با ميز چوبي كنار مبل داشته بود سريع خونارو از رو صورتش پاك كردم و آقا رو برا خريد يه ضد عفوني كننده ب...
نویسنده :
فیروزه
16:16